جودی

یگانه پسر بابالنگ دراز

جودی

یگانه پسر بابالنگ دراز

10V3

اگر یک دور دیگه هم بچرخی میشه ۱۰۰۰ تا ... آدمی که هزار بار دور خودش چرخیده!
-------------------
اگر جلسه ای که امروز داشتی به بدترین وجه ممکن تموم می شد ... اگر تو می موندی یک دنیا کارهایی که حالا دیگه از واقعیت خیلی دور شدن ... اگر زندگی ات یک تکون شدید می خورد ... اون موقع می تونی بفهمی من الان چه حالی دارم.
------------------
حاشیه: شرکتی که اسپانسر ما بود زد زیره همه چیز ... یعنی روز از نو روزی از نو ... باید دوباره خودم شروع کنم. از اول ... تنهای تنها ...
حاشیه ۲: بلاخره امروز موفق شدم تراوشات مغز کوچولوی حمید رضا رو بخونم!!! ولی نتونستم کامنت ها رو ببینم (یا بزارم!). جداً که دیونه ای پسر ... واقعاً خجالت می کشم بگم دوستت دارم!!!
حاشیه ۳: امروز از اون روز هایی بود که تو اوج احساسات مردونه بودم!!! (شوخی نمی کنم). از وقتی اومدم خونه تو اتاق خودم بودم ... دلم گرفته ... دوست دارم گریه کنم!
حاشیه ۴: ظاهراً کسی نیست واسه پست های فلسفی که می نویسم کامنت بزاره!!
نظرات 3 + ارسال نظر
پسر شب شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:33 ب.ظ http://nightboy.blogsky.com

هو بچه پررو حالا بعد عمری اومدی خونه ی ما باید سریع توهین کنی !!!!
مرد که گریه نمیکنه ! بعدشم تو که تنها نیستی شاخ پسر !
من هر جا بری باهاتم !
جدی میخوای کمکت کنم ؟؟؟!

جودی شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:55 ب.ظ http://joodi.blogsky.com

فعلاً که این اسپانسر ما زد زیر قرار دادش ... همه چیز ریخت به هم ...
ممنون از اینکه به فکرمی جیگر(!!)

لیمویی یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:35 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

اختیار داری جودی جان!
مگه میشه پستای خیلی فلسفیت (!) بی کامنت بمونه؟!
به خدا درگیر درس و امتحان و ترنومنت بیلیاردم!!!! وگرنه زودتر میومدم عزیزم....!شرمنده!

شما لطف دارید آب لیمو جان!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد